سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که ما اهل بیت را دوست بدارد و محبّتما در دلش تحقّق یابد، چشمه های حکمت بر زبانش جاریمی شود. [امام صادق علیه السلام]
 
دوشنبه 92 مهر 15 , ساعت 1:52 عصر


پرسش از شما :

آیا استفن هاوکینگ از نظر خود مبنی بر عدم وجود خدا و آفریدگار بازگشته است یا همچنان بر نظریه قبلی خود پافشاری میکند؟

پاسخ از ما:

نظریه هاوکینگ که متأثر از نظریه فیزیک «کوآنتوم» و نظریه «عدم قطعیت» و نظریه « متغیر پنهان» است با طرح نظریه «گودل» معتقد به پایان فیزیک است. در این نظریه جهان می‌تواند از هیچ به وجود آید و فیزیک جهان را خلق و آن را اداره ‌کند.
« هاوکینگ» با نقد نظریه «عدم قطعیت انیشتین» به نظرات آقای « بور» (1927 م). نزدیک می‌شود او در کتاب طرح عظیم خود با طرح نظریه متغیر پنهان به مخالفت با فیزیک کوآنتوم می‌پردازد. دستمایه اصلی نظریه هاوکینگ،‌ نظریةM است. در نظریه M جهان از هیچ آفریده شده است.http://layali.parsiblog.com/
البته آخرین نظرات پیشنهادی او، دیدگاه قبلی‏اش را که درباره خدا اظهار داشته بود نقض می‏کند. او اخیراً نوشت که قوانین فیزیک به این معنی است که در واقع لازم نیست معتقد باشیم خدا در انفجار بزرگ دست داشته است. او در آخرین کتاب خود گفته است که اکتشافات سال 1992 درباره چرخش سیارات به دور ستاره‏ای غیر از خورشید، برای به چالش کشیدن دیدگاه پدر فیزیک، اسحاق نیوتون کمک کرده است، که می‏گفته جهان نمی‏توانسته از هرج و مرج به وجود آمده باشد و توسط خداوند آفریده شده است. او می‏نویسد:


«علتی که شرایط سیاره ما را منطبق و مناسب می‏سازد – خورشید واحد، ترکیب خوش اقبالانه‏اش با زمین – فاصله خورشید و جرم خورشیدی، بسیار کمتر قابل توجه است، و به مراتب شواهد قانع کننده کمتری وجود دارد که زمین فقط برای لطف به نوع بشر طراحی شده باشد.»
نفدهایی بر نظریه هاوکینگ:
1. در علم به معنای science آن هیچ گزاره صد در صد قطعی ای وجود ندارد و نظریه حاضر نیز از قاعده فوق مستثنا نیست. برخلاف هیاهوهای رسانه ای، خود دانشمند هنوز به قطعیتی که آنها طرح می کنند نرسیده است. شاید پر سر و صداترین بند کتاب، این باشد:
«به دلیل وجود قانونی همچون گرانش، جهان می تواند خودش را از هیچ چیز بیافریند. به دلیل همین آفرینش خود به خودی است که به جای هیچ چیز، چیزهایی وجود دارد. جهان وجود دارد و ما وجود داریم. نیازی نیست به خدا متوسل شویم که فتیله آبی را برافروزد تا جهان به حرکت درآید».
اگر خوب به این بند دقت کنیم، می بینیم که بر خلاف برداشت عام(به عمد یا به سهو)، این بند چیزی درباره وجود خدا نمی گوید. شاید معادل این بند را بتوان این گونه نوشت: «توسل به خدا برای تشریح منشا جهان فیزیکی امری غیرضرور است». این جمله گرچه نتایج الهیاتی دارد و حتی استادان دانشکده الهیات کمبریج هم به آن واکنش نشان داده اند، ولی پا را از ساحت علوم تجربی بیرون نمی گذارد و هیچ صلاحیتی برای اظهار نظر فلسفی یا دینی ندارد.
2. هر چند تلاش هاوکینگ برای یافتن نظریه واحدی که تمام پدیده های عالم را توضیح دهد، کوششی بلندپروازانه به نظر می رسد ولی در هر حال ادامه راه انیشتین برای تحقق رؤیای او، در واقع همان حرکت از کثرت به وحدتی است که در حکمت اسلامی از آن سخن به میان آمده است. به فرض پذیرش انکار خدا از سوی او، این فیزیک دان تنها خدای اساطیری و توهمی را انکار کرده است، نه خدای حقیقی و عرفانی و هستی شناسانه. آنچه او انکار کرده همان خدایی است که فیلسوف آلمانی، نیچه، از مرگ آن سخن گفت. یعنی خدای ذهنی.
3. حتی اگر این تئوری به زعم خود وجود خالقی برای جهان را نیز انکار می کرد باز نمی توانست خللی در اعتقادات دینی یک فرد مؤمن ایجاد کند. مؤمن واقعی که خالی از هر نفاقی است به خصوص نفاق علمی ـ که بدترین نفاق ها است ـ از آفت علم پرستی یا تکنولوژی پرستی در امان است. روشنفکرانی که یافته های علمی جهان غرب را اصل می انگارند و درصدد هستند تا اعتقادات دینی خود را با این یافته ها به طور کامل مطابق نمایند، در عمل به دینی شرک آلود و نفاق آمیز می رسند که توجیه گر و پرستنده و پیرو دیدگاه های متغیر و فاقد قطعیت علم غربی است که همه روزه در حال تغییر است. به عنوان نمونه همین آقای هاوکینگ در سال 2004 دیدگاه معروفش در باب اطلاعات سیاه چاله ها را تغییر داد. دیدگاهی که سال ها او و بسیاری به تبع او درست می انگاشته اند. نمونه های دیگر در تاریخ علم از این دست فراوان هستند که نمونه مشهور آن دیدگاه گالیله درباره گردش زمین است.
اگر این چنین به موضوع نگاه کنیم و نتایج را بنگریم، متوجه می شویم که هیچ کدام از استدلال های وجود خدا با چنین فرضیه ای مخدوش نمی گردد. همان طور که هیچ کدام از علل وجود خدا، به تشریح ماوراطبیعی مهبانگ تکیه ندارد. islampedia.ir/fa/1390/08))
در نقد هاوکینگ و نظریه او به چند نکته باید توجه کرد:
نکته اول: نقد نظریه هاوکینگ از دو منظر قابل بررسی است
1. نقد درونی و فیزیکی هاوکینگ: در این نقد باید به مجموعه نظریات هاوکینگ و مبانی مقدماتی نظریات او با توجه به‌ آرای «انیشتین» ، « بور»،‌ «ریچارد فالین»، « لاپلاس» و در گذشته « نیوتن» و «کانت» و دیگر فیزیک‌دانان توجه کرد و ابهامات و خلأهای موجود در نظریه «هاوکینگ» را مشخص نمود و منتقدان آقای هاوکینگ را در فیزیک مورد توجه قرار داد.
2. نقد بیرونی و فلسفی نظریه آقای هاوکینگ: در این نقد باید به چند نکته توجه کرد. آیا نگاه به نظریه هاوکینگ نگاهی علمی است یا دینی؟ نظریه هاوکینگ بر اساس نظریه جدایی علم و دین در غرب قابل فهم و حتی قابل دفاع است اما اگر قائل به همانندی علم و دین یا حداقل ارتباط بین آن دو شدیم نظریه هاوکینگ نظریه‌ای قابل نقد است که دچار اشکالات جدی است.
نکته دوم:آیا آقای هاوکینگ خود قائل به ارتباط بین فیزیک و متافیزیک طبیعت و مابعدالطبیعه هست یا خیر؟
هاوکینگ چگونه می‌تواند مسائل فلسفی و متافیزیکی را تبیین و تحلیل کند.
نکته سوم: مشکل جدی نظریه هاوکینگ که همه چیز از هیچ شروع شده این است که مرز بین وجود و عدم در فیزیک و در فلسفه چیست؟ اگر همه چیز از هیچ شروع شده است، این هیچ چگونه از قوانین و قواعد متابعت می‌کند. آیا چیزی که هیچ و عدم است می‌تواند چیزی را ایجاد، خلق و اداره نماید یا در ایجاد، خلق و اداره چیزی اثرگذار باشد؟ ‌چرا برخی از اشیا و وجودات از برخی قوانین و قواعد تبعیت نمی‌کنند؟
هیچ، چگونه می‌تواند قانون ناپذیری بخشی از اشیا را توجیه کند و در نهایت با پذیرش نظریه هاوکینگ تنها می‌توان گفت خداوند ممکن است وجود داشته باشد اما هرگز نمی‌توان بیان کرد که خداوند وجود ندارد؛ وی بعدها در مصاحبه با آقای « لری کینگ» در CNN به این ابهام اشاره کرد که نظریه من نمی‌تواند خدا را انکار کند بر این اساس من خدا باور هست.
http://www.rasanews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=185655
http://iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=1294986


 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ